Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان در سحرهای ماه مبارک رمضان با حضور در برنامه «ماه من» که به‌طور مستقیم از شبکه سه پخش می‌شود دربارۀ تلقی‌های ناصواب از دین و آثار تحریف دین به گفتگو می‌پردازد. در ادامه گزیده‌ای از دومین جلسه این مبحث را می‌خوانید:

ماه رمضان ماه جشن و عید است چون ارتباط عمیق با دین، نشاط‌آور است

در روایات فرموده‌اند: دین، سرور است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

«الدِّینُ حُبُورٌ» (غررالحکم/۷۶۲) دین یک هیجان و شادی و نشاطی همراه خودش دارد. آدم دین‌دار وقتی ارتباطش با دین، یک ارتباط عمیق باشد، همیشه نشاط دارد و هیچ چیزی او را اندوهگین نمی‌کند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: مومن دائماً نشاط دارد «دَائِماً نَشَاطُه» (کافی، ج۲، ص۲۳۰)

همین یک دلیل می‌شود برای اینکه چرا ماه رمضان، این عید ما و جشن ما را مضاعف کرده است. مطمئن هستم در این سال و سال‌های بعد، مردم ما تجربه‌ای از ترکیب رمضان و نوروز پیدا می‌کنند که بعد از اینکه رمضان از نوروز عبور کرد، دلشان تنگ می‌شود برای ماه رمضانی که در ایام نوروز بوده است. به‌دلیل اینکه دین واقعاً نشاط‌آور است و ارتباط عمیق با دین به ما نشاط می‌دهد.

چرا ذکر مصائب امیرالمؤمنین(ع) و امام‌حسین(ع) نشاط‌آور است؟

از این مقدمه می‌خواهم برای بحث خودمان استفاده کنم و عرض کنم که ما گاهی روضۀ امام‌حسین(ع) می‌خوانیم یا از غربت امیرالمؤمنین(ع) حرف می‌زنیم، ولی یادمان باشد که این یک حزن بی‌فرح و بی‌نشاط نیست، چون ما داریم از شخصیت‌های بزرگی یاد می‌کنیم که چند دلیل برای شاد بودن به آنها داریم:

اولاً افتخار می‌کنیم که با چنین شخصیت‌های بزرگی ارتباط داریم، داشتن چنین شخصیت‌هایی در تاریخ هر قوم و ملتی مایۀ سرافرازی است، اگر مردم ما به ابالفضل‌ العباس این‌قدر افتخار نمی‌کردند، این‌قدر برایش سینه نمی‌زدند و گریه نمی‌کردند. همان حرفی که حضرت زینب(س) فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً» همۀ گریه‌کن‌ها همین حس را دارند. آن‌وقت پیروزی‌ها را در متن آن‌همه گرفتاری خواهیم دید، و اگر کسی اینها را ببیند، خواهد گفت که امیرالمؤمنین(ع) چه سیاست‌مدار بسیار بزرگی بود، بی‌فریب و بی‌زور گفتن ولی بسیار پیچیده و دقیق! درحالی‌که در زمان امیرالمؤمنین(ع) خیلی‌ها به ایشان می‌گفتند: «یا علی، تو سیاست بلد نیستی!»

چرا برخی با مطالعۀ کتاب توصیه‌شدۀ شهید سلیمانی، بی‌طاقت می‌شوند؟

در همین کتاب الغارات-که سردار سلیمانی توصیه می‌کردند این کتاب را بخوانید- مطالبی دربارۀ امیرالمؤمنین(ع) وجود دارد که بعضی‌ها با خواندن این مطالب، گفتند: «ما نمی‌توانیم این کتاب را تحمل کنیم چون نشان می‌دهد که امیرالمؤمنین(ع) سیاست به خرج ندادند و خیلی ساده موقعیت‌ها را از دست دادند.» درحالی‌که سیاست دقیقاً همان چیزی است که امیرالمؤمنین(ع) اجرا کرد! ما باید به این برسیم که چطور شما بدون اینکه منافقین را رسوا کنید، بدون اینکه به کسی زور بگویید یا چیزی را به مردم تحمیل کنید، حقیقت دین را سالم از دل تاریک تاریخ عبور دادید و به نسل‌های بعدی رساندید.

این یک هوشمندی خاصی می‌خواهد که انسان در دل مصائب و مظلومیت‌ها آن سیاست‌ورزی و هوشمندی فوق‌العادۀ امیرالمؤمنین(ع) را در متن ببیند. وقتی بعضی‌ها دربارۀ رسول‌خدا(ص) گفتند که ایشان ساده‌لوح و زودباور هستند، خداوند فرمود: اگر پیامبر(ص) این‌گونه هست برای شما بهتر است «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ» (توبه، ۶۱) این یعنی شما نمی‌فهمید که این چه سیاست‌ورزی کریمانه و با احترام به انسان‌ها و رسانندۀ به هدف مطلوب است.

برخی از منتظران، بعد از ظهور از امام‌زمان(ع) فاصله می‌گیرند چون توقع دارند ایشان هم مظلوم باشد!

اگر ما در این فضا بحث‌هایی می‌کنیم که گاهی به غربت و مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) اشاره می‌کنیم یا به دشمنی‌هایی که با دین صورت می‌گیرد اشاره می‌کنیم، نگاه ما به این مسائل این‌گونه نیست که شکستی در کار بوده است، هرچند دوست نداریم کسی کوچک‌ترین بی‌اعتنایی و توهینی به امیرالمؤمنین(ع) کرده باشد.

ما باید در آینده آماده باشیم برای پذیرایی از امام مقتدر، چون امام زمان(ع) دیگر یک امام مظلوم نخواهند بود، بلکه مقتدر خواهند بود، امیرالمؤمنین(ع) مظلوم مقتدر بودند. باید به وجه اقتدار و پیروزی امیرالمؤمنین(ع) توجه کنیم. بعضی‌ها هستند که بعد از ظهور حضرت، از امام زمان(ع) فاصله می‌گیرند، درحالی‌که قبلاً منتظر ایشان بودند، چون برداشت‌ آنها از امام، یک فرد مظلوم است، یعنی آن وجه اقتداری امام را باید همین الان در متن مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) هم ببینیم.

در روز عاشورا وقتی داریم روضه می‌خوانیم، ضمن عزاداری برای امام حسین(ع) اقتدار و نشاط هم تهِ دل ما هست، امام حسین(ع) وقتی که توانست اسلام را با خون خودش نگه دارد، این درواقع یک پیروزی است. پس مراقب باشیم که یک وقت فضای ماه رمضان و اساساً فضای گفتگوهای تاریخی ما غم‌آلود به معنایی که عوام نگاه می‌کنند، نباشد.

برای آشنایی عمیق با دین، کتاب «نقش ائمه در احیاء دین» علامه عسکری را بخوانید

حالا به سراغ موضوع اصلی بحث‌ برویم؛ همان‌طور که جلسه قبل عرض کردیم، مأموریت امیرالمؤمنین(ع) حفظ دین از تحریف بود، دربارۀ ابعاد این موضوع خیلی باید بحث کرد. از مؤمنین می‌خواهم کتاب «نقش ائمه در احیای دین» نوشتۀ علامه سید مرتضی عسکری(ره) را که یک دورۀ دو جلدی است، حتماً بخوانند تا اصلاً شیوۀ عمیق خواندن تاریخ را ببینند، شیوۀ با قرآن سراغ تحلیل تاریخ رفتن را ببینند، شیوۀ تاریخی نگاه کردن به قرآن را ببینند، طرز نگاهی که در این کتاب هست، نگرش ما را به تاریخ اسلام، عوض می‌کند. علامه عسکری، دو ویژگی را با هم دارد، ایشان، هم متتبع است، هم تحلیل‌گر هستند. معمولاً افراد یا متتبع هستند یا تحلیل‌گر هستند، ولی ایشان هر دو ویژگی را دارد.

آیت‌الله جاودان هم برای کتاب ایشان یک مقدمه‌ای زدند که مقدمۀ بسیار مفیدی هست. بنده همیشه این پیشنهاد را دارم؛ هر کسی که می‌گوید «می‌خواهم دین را بشناسم» پیشنهاد بنده این است که قرآن و تاریخ را بیشتر بخواند و برای تاریخ هم اولین کتابی که معرفی می‌کنم همین کتاب «نقش ائمه در احیای دین» است.

اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود

در این کتاب هم کاملاً واضح است؛ اولین اقدامی که امیرالمؤمنین(ع) در مقابله با تحریف دین انجام دادند، جمع‌آوری قرآن بود. وقتی قرآن توسط امیرالمؤمنین(ع) جمع‌آوری شد و ما یک قرآن صحیح داریم، دیگر کسی نمی‌تواند یک قرآن غلط و تحریف شده را چاپ کند و بین مردم پخش کند.

امیرالمؤمنین(ع) اساساً خودشان را این‌گونه خطاب می‌کنند و می‌فرمایند: «أَنَا مُحْیِی اَلسُّنَّةِ وَ مُمِیتُ اَلْبِدْعَةِ» (عیون‌الحکم، ج۱، ص۱۶۷) من احیاکنندۀ سنت پیامبر-که حقیقت دین است- و از بین‌برندۀ بدعت هستم.

این روایت را بگذارید در کنار آن سخنرانی‌ای که حضرت بعد از صفین داشتند و در آن سخنرانی خطاب به دوستان خودشان حدود ۲۸ تا ۳۰ مورد از بدعت‌هایی را که در دین گذاشته شده بود، بیان کردند و فرمودند که من نتوانستم اینها را تغییر بدهم! ایشان فرمودند که اگر این کار را می‌کردم، همین تعداد هم مرا کمک نمی‌کردند.

پس درگیری بسیار جدی بود! امیرالمؤمنین(ع) از آن‌طرف باید قرآن را حفظ می‌کرد و از این طرف، احیاکنندۀ سنت‌های پیامبر(ص) بود. امامان دیگر ما اگرچه غریب بودند، ولی حضور آنها به عنوان تولیدکننده و توزیع‌کنندۀ معارف دینی در همان دوران غربت، موجب می‌شد که بقیۀ حرف‌ها زیاد نامربوط نباشد و زیاد به جای دیگر نرود و الا شاید الان مثلاً طواف کعبه به شکل دیگری انجام می‌شد و بسیاری از اتفاقات غلط هم می‌توانست رخ بدهد.

عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است؟

آن مسائلی که ائمۀ هدی(ع) اقدام کردند و جلوگیری کردند، فوق‌العاده است، ولی ما دست از داستان تحریف دین بر نمی‌داریم، می‌خواهیم به موضوع تحریف دین بپردازیم و انگیزه‌ها و ابعاد آن را ببینیم. در این جلسه هم چند آیه قرآن را می‌خوانیم دربارۀ اینکه عملیات تحریف دین در قرآن چگونه توضیح داده شده است. بنده می‌خواهم در قرآن کریم، مقدار توجه خدا به جریان تحریف دین و تغییر دادن دین را نشان بدهم.

می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَی مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ أُولَئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» (بقره، ۱۵۹) کسانی که حرف‌های خدا را کتمان می‌کنند بعد از اینکه ما برای هدایت مردم بیان کردیم، آنها را خدا و تمام لعن‌کنندگان نیز لعن می‌کنند.

منع احادیث پیامبر(ص) یکی از مصادیق تحریف دین است/ ریشۀ عدم همراهی مردم کوفه با امیرالمؤمنین(ع) چه بود؟

یکی از موارد تحریف دین-که در جلسه قبل بیان شد- این بود که معنای کلمات خدا را عوض می‌کنند، ولی در این آیه می‌فرماید که بخشی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند. بعد از رسول‌خدا(ص) تا سالیان طولانی(ده‌ها سال) بیان احادیث پیامبر(ص) ممنوع بود. «عبدالله بن مسعود» را زدند و پهلوی او را شکستند به حدی که او گفت من را مخفیانه به خاک بسپارید و کسانی که منع حدیث پیامبر(ص) می‌کنند بر سر خاک من حاضر نشوند. همچنین ابوذر را تبعید کردند، او را کتک زدند برای اینکه «قال رسول‌الله» می‌گفت و برای اینکه آیات قرآن را تفسیر می‌کرد و معاویه نمی‌پسندید.

ابوموسی اشعری و مردم کوفه چرا این‌گونه در مقابل امیرالمؤمنین(ع) ایستادند، درحالی‌که بیشتر آنها رزمنده بودند و اهل یمن بودند، و طبیعتاً باید خوب می‌ایستادند و مبارزه می‌کردند. چون اینها سال‌های طولانی فقط با قرائت قرآن و بدون شنیدن احادیث پیامبر(ص) تربیت شده بودند.

بعد از پیامبر(ص)، فرهنگی ایجاد کردند که مردم در دین، عمیق نشوند و عقلانی برخورد نکنند

یک نفر از باب کنجکاوی، ترجمه یا تفسیر یک آیه‌ای را پرسید، اتفاقاً آن آیه سیاسی هم نبود، ولی این‌قدر زندانش کردند، این‌قدر او را کتک زدند و شکنجه‌اش کردند که او می‌گفت: من اصلاً منصرف شدم، دیگر نمی‌خواهم ترجمۀ آن آیه قرآن را بدانم، دست از سرِ من بردارید... آنها می‌خواستند یک فرهنگی را ایجاد کنند که «عمیق نشوید، عقلانی با دین برخورد نکنید» انواع کتمان را داریم، از سوزاندن احادیث پیامبر(ص) تا منع بیان احادیث و...

ممنوعیت حدیث تا سال‌ها برقرار بود، از زمان امام باقر(ع) کم‌کم این منع حدیث برطرف شد و یک فرصتی برای امام باقر(ع) و امام صادق(ع) پیش آمد. الان بسیاری از احادیثی که می‌گوییم برای پیامبر(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) هست، اینها را امام صادق(ع) بیان کرده‌اند. حتی در زمان رسول‌خدا(ص) یک فردی داشت سخنان پیامبر(ص) را یادداشت می‌کرد، یک کسی آمد او را نهی کرد و گفت که ننویس! آن فرد می‌گوید: من از ترس فلانی، دیگر احادیث پیامبر(ص) را ننوشتم.

اقدامات اهل‌بیت(ع) در دوران غربت، برای جلوگیری از تحریف دین و حفظ اصل دین بود

عملیات گسترده‌ای برای تحریف دین صورت گرفت و اهل‌بیت(ع) مظلومانه در مقابل این عملیات مقاومت کردند. برداشت بعضی‌ها این است که مقاومت اهل‌بیت(ع) سیاسی نبوده است درحالی‌که سیاست یکی از اجزای دین بود و سیاست و ولایت رکن اصلی دین هم بوده است. ولی اهل‌بیت(ع) هرموقع از عرصۀ سیاست به ظاهر کنار می‌نشستند، نمی‌خواستند جان خودشان را حفظ کنند بلکه می‌خواستند دین را از تحریف حفظ کنند.

وقتی حضرت زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) گِله می‌کنند که ببین اوضاع چگونه شده است، امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: آیا می‌خواهید این اذان بالای مأذنه باشد یا نه؟ اگر من قیام کنم این باقی نمی‌ماند... پس اینها عقب‌نشینی نبوده است، بلکه اهل‌بیت(ع) می‌خواستند اصل دین را حفظ کنند.

جعل احادیث پیامبر(ص) یک نمونۀ دیگر از تحریف دین است/ کتاب سلمان رشدی ملعون بر اساس همین‌ها درست شد

یک نمونه دیگر از تحریف دین را عرض کنم. قرآن می‌فرماید: «فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ» (بقره، ۷۹) با دست خودشان یک چیزی را می‌نویسند و بعد می‌گویند که این از طرف خداوند است! دربارۀ احادیث نبوی هم همین‌طور است. احادیثی را به پیغمبر نسبت دادند که هر کسی این احادیث را کنار هم بگذارد، واقعاً شخصیت پیامبر(ص) را تمسخر خواهد کرد چون یک شخص عادی هم این‌طوری رفتار نمی‌کند. کتاب سلمان رشدی ملعون که می‌خواست به پیامبر(ص) توهین کند، بر اساس همین‌ها درست شد.

اینکه یک چیزی را به دین نسبت می‌دهند، یکی از موارد تحریف دین است. بحث ما کجا سخت خواهد شد؟ آنجایی که این حرف‌ها را در زمان خودمان جستجو کنیم و مصادیقش را پیدا کنیم.

چرا خداوند تحریف‌کنندگان دین را نمی‌بخشد؟

اجازه بدهید بقیه موارد مربوط به تحریف دین را نگویم، و به سراغ انگیزه‌های تحریف دین بروم. یک روایتی هست که می‌فرماید: چرا کسانی که دین را تحریف می‌کنند، خدا آنها را نمی‌بخشد؟ برای اینکه اینها بعد از اینکه دین را تحریف می‌کنند، یک علاقۀ خاصی به آن دین تحریف‌شده پیدا می‌کنند. این علاقه اجازه نمی‌دهد که اینها هرگز از این وضعیت خارج بشوند.

آن‌وقت شما علت آن دشمنی‌های شدید و سنگین با شخصیت امیرالمؤمنین(ع) را ببینید. در روایت می‌فرماید: هر کسی بدعتی در دین بگذارد و به نوعی در تحریف دین مشارکت کند، یک خشوعی در نماز پیدا می‌کند که به ظاهر از نماز بیشتر لذت می‌برد. (مَنْ عَمِلَ فِی بِدْعَةٍ خَلَّاهُ‌ الشَّیْطَانُ‌ وَ الْعِبَادَةَ وَ أَلْقَی عَلَیْهِ الْخُشُوعَ وَ الْبُکَاءَ؛ النوادر، ۶۹(آدم وقتی این روایت را می‌بیند، وقتی حال خوشی در نماز پیدا کرد، به خودش شک می‌کند و می‌گوید که نکند من یک اشتباهی کرده‌ام...

ماجرای بدعت و تحریف دین، ماجرای ساده‌ای نیست که قرآن می‌فرماید: «وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» هرکسی می‌تواند باید اینها را لعنت کند که یک حرفی از حرف‌های خدا را پنهان می‌کنند.

چرا جوانان نباید موضوع مهم‌ترین قسم خداوند در قرآن را بدانند؟

در یک آیه‌ای خداوند به خودش قسم می‌خورد و می‌فرماید: «فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّی یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» (نساء، ۶۵) شاید این مهم‌ترین قسم قرآن باشد که خداوند دیگر به عصر و به قلم و به موارد دیگر قسم نمی‌خورد، حتی به جان پیامبر(ص) هم قسم نمی‌خورد بلکه به خودش قسم می‌خورد.

حالا موضوع این آیه چیست؟ می‌فرماید: ای پیامبر، به خدای تو سوگند که ایمان ندارند کسانی که تو امری بکنی و آنها تهِ دلشان یک‌ذره احساس سختی بکنند.

وقتی بنده این مطلب را در یک محفلی عرض کردم، یک دانشجو بلند شد و با ناراحتی به ما بد و بیراه گفت که «چرا من با وجود اینکه مذهبی هستم، ولی به این سن و سال رسیده‌ام و هنوز نباید فهمیده باشم که مهم‌ترین قسم قرآن دربارۀ چیست؟» او حرف درستی می‌زد، البته ما قصد نداشتیم این را کتمان کنیم، ولی نکته‌اش این است که آیات برجسته و ضروری‌تر باید بیشتر روی دست گرفته بشود.

کد خبر 5740873 سمانه نوری زاده قصری

منبع: مهر

کلیدواژه: معاویه امیرالمؤمنین ع قاسم سلیمانی حجت الاسلام علیرضا پناهیان شهید سلیمانی علامه عسکری آیت الله جاودان برنامه ماه من ماه مبارك رمضان قرآن قرآن کریم رمضان 1402 قران آیت الله خامنه ای حدیث زندگی نهج البلاغه مقام معظم رهبری امام خمینی تهران امیرالمؤمنین ع احادیث پیامبر ص نشاط آور امام حسین ع تحریف دین ماه رمضان اهل بیت ع بعضی ها حرف ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۴۰۱۶۵۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی

خبرگزاری مهر _ گروه فرهنگ و ادب، طاهره تهرانی: کمال‌الدین ابوالعطا محمود بن علی بن محمود مرشدی کرمانی که «نخلبند شُعرا» و «خلاّق‌المعانی» و «ملک‌الفُضَلا» نیز خوانده می‌شده، عارف بزرگ و شاعر استاد ایران در قرن هشتم هجری و متولد سال ۶۸۹ هجری قمری است. تخلص او در همه شعرهایش «خواجو» است که از باب تحبیب، مصغر خواجه است.

دوران کودکی و جوانی

او فرزند خانواده‌ای بزرگ در کرمان بود، دوران کودکی را در همان شهر ماند و سپس سفرهای طولانی خود را به حجاز و شام و بیت‌المقدس و عراق عجم و عراق عرب و مصر و بعضی از بندرهای خلیج‌فارس آغاز کرد، بهره او از این سفرها تجارب زیاد و توشه‌های بسیار از دانش بود.

سال‌های سفر و گشت و بازگشت

خواجو مدتی در بغداد اقامت داشت و در سال ۷۳۶ به ایران بازگشت، اما ممدوحش ابوسعید بهادرخان کشته شده بود و غیاث‌الدین محمد هم مدتی، پس از ورود خواجو به‌دست مخالفانش به قتل رسید. و خواجو سلطانیه بی‌سلطان را لایق اقامت ندید:

از آن خواجو ازین منزل سفر کرد

که سلطانیه بی‌سلطان نخواهد

سپس به اصفهان و از آنجا به کرمان و فارس سفر کرد و در پناه خاندان اینجو، علی‌الخصوص در سایه لطف و عنایت شاه شیخ ابواسحق زندگی کرد، هرچند که روابطش با امیر مبارزالدین رقیب او نیز خوب بود.

حافظ و خواجوی کرمانی

حافظ مشهورترین هم‌عصر خواجو است، و چون به سال و تجربه شاعری خواجو بر او مقدم بود، در مدتی که مقیم شیراز بود مانند دوستی که سِمَت رهبر و استاد هم داشته باشد بر اندیشه حافظ تأثیر گذاشت؛ و به‌همین دلیل در دیوان حافظ بیت‌های زیادی به تقلید یا به استقبال از غزل‌های خواجو می‌بینیم، در بسیاری موارد هم در معنی و لفظ از او اقتباس کرده است. البته که حافظ ابیات و مصراع‌های زیادی هم از سعدی به کار برده، چنانچه در بیتی منسوب به حافظ به هر دو اشاره شده:

استاد سخن سعدی ست پیش همه کس اما

دارد سخن حافظ طرز سخن خواجو

شیوه سخن سرایی

مضامین عرفانی در غزلیات او بسیار زیاد است، و همچنین مبارزه با زهد و ریا و بی‌اعتباری دنیا و مافیها نیز در شعر او پرتکرار است؛ ضمن اینکه با زبان طنز و هزل به انتقادات اجتماعی از شرایط ادیان و ریاکاران در آن روزگار پرداخته است. او به سبک سنایی غزل‌سرایی می‌کرده و در مثنوی، فردوسی را الگوی خود داشته؛ در ریاضیات طب و نجوم هم صاحب نظر بوده است.

در دیوان اشعار او به سبک باقی شعرای آن عصر در منقبت و مدح پیامبر و خلفا اشعاری هست، اما او در دو شعر به صورت جداگانه امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در شعری دیگر چهارده معصوم را مدح کرده و به آنها متوسل شده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم. نخست ابیاتی از قصیده منقبت حضرت علی (ع):

وجه برات شام بر اختر نوشته اند

و اموال زنگ بر شه خاور نوشته اند

مستوفیان خسرو کشور گشای هند

بر باختر مواجب لشکر نوشته اند

در باب ظلمت آنچه خضِر نقل کرده است

بر گرد بارگاه سکندر نوشته اند

دیوانیان عالم علوی به مُشک ناب

واللیل بر حواشی دفتر نوشته اند

کتابیان رقعه نویسِ سوادِ شام

والنَّجم برِ صحایف اختر نوشته اند

دانی که چیست اینکه خطیبان آسمان

برطرف هفت پایه‌ی منبر نوشته اند؟

یک نکته از مکارم اخلاق مرتضیست

کانرا برین کتابه به عنبر نوشته اند

در معنیِ فضیلتِ داماد مصطفی

پیران هفت زاویه، محضر نوشته اند

منظومه‌ی محبت زهرا و آل او

بر خاطر کواکبِ ازهر نوشته اند

دوشیزگان پرده نشین حریم قدس

نام بتول، بر سر معجر نوشته اند

انجم، کلام مرتضوی را ز راه یُمن

برگرد این رواقِ مدوّر نوشته اند

بر هفت هیکلِ فلکی هر دعا که هست

آن از زبان صاحب قنبر نوشته اند

رمزی که در مطاوی طومار کبریاست

بر نام اهل بیت پیمبر نوشته اند

از دست و پنجه اسدالله کنایتی‌ست

حرفی که بر جبینِ غضنفر نوشته اند

نامش نگر که قلعه نشینان موسوی

مهر گشاد بر در خیبر نوشته اند

نعتش نظاره کن که رهابین عیسوی

بهر شرف بر افسر قیصر نوشته اند

القاب عالیش ز پی اکتساب قدر

بر سقف چار صفّه ی شش در نوشته اند

ابیاتِ شوقِ آنکه نبی را برادرست

اجرام بر روانِ چو آذر نوشته اند

لشکرکشان عالمِ جان، نام دُلدُلش

بر کوهه های زین تکاور نوشته اند

صنعت گران چرخ، به زر وصفِ ذوالفقار

بر تیغ خور نوشته و در خور نوشته اند

ذکر غبارِ درگه آن میر هاشمی

شاهان سرفراز بر افسر نوشته اند

در گوش ما مدایح شبّیر خوانده اند

بر جان ما مناقب شبّر نوشته اند

اشعار من که مادح اولاد حیدرم

هم بحر مشق کرده و هم بر نوشته اند

شادم بدین که بر صفحات عقیدتم

شرح خلوص آن شه صفدر نوشته اند

خواجو کمال نامه‌ی مستان حیدری

بر جان عارفان قلندر نوشته اند...

در قصیده هفتاد بیتی از بخش بدایع الجمال دیوان اشعار خواجو این ابیات در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام آمده است:

سالکِ دل یافته نکهتِ روح القدس

چون نبیِ یثربی، بوی اویس قرن

انوری خاوری، از سر صدق و صفا

ورد زبان ساخته مَحمِدَتِ بوالحسن

قاضی دین رسول، خازن گنج بتول

قامع کیش هبل، ماحی نقش وثن

خون شفق در کنار، چرخ به سوگ حسین

دود غشق در جگر، دهر به داغ حسن

چون برسیدی بحال دم مزن از قیل و قال

چون بگذشتی ز قال بیش مگو ما و من

تا نکنی ورد خویش، ذکر شه اولیا

از ورق خاطرت محو نگردد مِحَن

شیردلِ لافتی، شیر خدا مرتضی

حیدر خیبر گشا صفدر عنتر فکن

ناصب رایات علم، شارح آیات حق

واسطه‌ی کاف و نون، کاشف سرّ و علن

شاه ولایت پناه، میر ملایک سپاه

کهف مکین و مکان، زین زمین و زمان

مرغ سلونی صفیر، بحر خلیلی گهر

تازی دُلدُل سوار، مکّی قدسی سنن

ازهر زهرا حرم، گوهر دریا کرم

روح مسیحا شیَم، خضر سکندر فطن

مکتب دین را ادیب، راه خدا را دلیل

فلک ملل را خطیب، شاه رسل را ختن

گفته ز تعظیم شأن، مَحمِدَتش مصطفی

خوانده ز فرط جلال، منقبتش ذو المنن

نعل سم دلدلش تاج سر فرقدین

خاک ره قنبرش سرمه چشم پرن

سبحه طرازان قدس، در حرمش معتکف

قلعه گشایان چرخ، بر علمش مفتتن

دست مده جز بدو، تا نشوی پایمال

فتنه مشو جز بر او، تا بره‌ی از فتن

جان ثنا خوان من، تا ابد از مدحتش

باز نیاید چو مرغ، از گل و برگ سمن

در ره مهرش فلک، مشوره با من کند

زانک بود مستشار، نزد خرد مؤتمن

چون ببرم از جهان، حسرت آل رسول

روز جزا در برم، سوخته بینی کفن

ترکیب بند خواجو در منقبت حضرت رسول و ائمه اطهار نیز بسیار مفصل و خواندنی است:

به نوک خامه‌ی صورت گشای کن فیکون

که بست در شکن کاف تاب طره نون

حروف مصحف مجدش منزه از کم و کیف

سطور لوح جلالش مقدس از چه و چون

چو صفر هیچ بود در ازای قدرت او

هر آنچه در قلم آید ز لوح بوقلمون

به حکم اوست که ضحّاک صبح کشور گیر

دهد به مهر دُرفشان درفش افریدون

بنات غیب ز بهر نظاره‌ی صنعش

سر از دریچه‌ی ابداع می‌کنند برون

فلک به چرخ درآید چو نام او شنود

ملک سجود کند چون کلام او شنود

به ماه روی شب افروز الذی اَسری

که یافت مشتری از مهر او عُلُّو بها

گشوده دیده ی ما زاغ در جهانِ اَبیت

فکنده تختِ دنی در مکان او اَدنی

کشیده رختِ لعُمرک به خیمه‌ی لَولاک

چشیده نُزل فاَوحی ز خوانِ ما اوحی

به عکس روی چو مه، صبح طیبه و یثرب

به چین زلف سیه، شام مکّه و بطحا

نداده بی نظرش اختران به کعبه شرف

ندیده بی قدمش رهروان ز مَروه صفا

ز نور معجز او اقتباس کرده کلیم

ز خوان دعوت او چاشت خورده ابراهیم

بدان امیر که شد شاه چرخ چاکر او

نمونه ای‌ست مه نو ز نعل استر او

ز تختگاه سَلوُنی از آن علم بفراخت

که بود مملکت لَو کشف مسخّر او

به حکم قاطع کشور گشای مصطفوی

نبی مدینه‌ی علم آمد و علی در او

هلال شامی اَبرَش سوار قلعه نشین

شده ست حلقه به گوش غلام قنبر او

چو کعبه مولد او گشت از آن سبب شب و روز

کنند خلق جهان سجده در برابر او

گدای درگه او شو که شاه مردان اوست

پلنگ بیشه‌ی اسلام و شیر یزدان اوست

در ادامه در هر بند از حضرت زهرا سلام الله علیها تا امام حسن عسکری علیه السلام را نام برده و سپس به ذکر حضرت حجت بن الحسن می‌پردازد:

به مقدم خلف منتظر امام همام

مسیح خضر قدوم و خلیل کعبه مقام

شُعَیب مدین تحقیق، حجت القائم

عزیز مصر هدی، مهدی سپهر غلام

خطیب خطه افلاک، منهی ملکوت

ادیب مکتب اقطاب، محیی اسلام

شه ممالک صاحب الزمان که زمان

به دست رایض طوعش سپرده است زمام

به انتظار وصول طلیعتش خورشید

زند درفش دُرفشنده صبحدم بر بام

نه در ولایت او در خورست رایت ریب

نه با امامت او لایق ست آیت عیب

که شمع جان من از نور حق منور باد

دماغ من ز نسیم خرد معطر باد

مرا که مالک ملک ملوک معرفتم

جهان معرفت و ملک دین مسخّر باد

دلم که مهر زند آل زر بر احکامش

فدای حکم جهانگیر آل حیدر باد

ضمیر روشن خواجو که شمع انجمن است

چراغ خلوتیان رواق شش درباد

روان او که شد از آب زندگی سیراب

رهین منت ساقیِّ حوضِ کوثر باد

در آن نفس که بود مرغ روح در پرواز

مباد جز به رخ اهل بیت چشمش باز

در رباعی دیگری نیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها اشاره می‌کند:

آن شاه که شهر علم را آمد در

پشت سپه و ابنِ عَمِ پیغمبر

شاه شهدا، میر نجف، جفت بتول

داماد رسول و شیر یزدان، حیدر

دیگر آثار خواجو عبارت اند از خمسه خواجو یا پنج مثنوی همای و همایون، گل و نوروز، روضة الانوار، کمال‌نامه و گوهرنامه؛ رساله‌ی البادیه؛ رساله‌ی سبع المثانی؛ رساله‌ی مناظره شمس و سحاب.

آرمیده در تنگه الله اکبر

سرانجام در سال ۷۵۲ هجری قمری در شیراز از دنیا رفت و بدنش را در تنگ الله‌اکبر شیراز (نزدیک دروازه قرآن) به خاک سپردند.

کد خبر 6091788 طاهره تهرانی

دیگر خبرها

  • تجهیز بیمارستان امام حسین (ع) شهرستان هشترود به دستگا‌های جدید
  • رسانه های غربی می خواهند پیروان اهل‌بیت را خشونت‌طلب معرفی کنند
  • ساخت ۴ شبستان جدید در طرح توسعه حرم امام حسین (ع)
  • آغاز فعالیت ستاد اربعین وزارت تعاون در سیستان و بلوچستان
  • کمال نامه ی مستان حیدری / امیرالمؤمنین در شعر خواجوی کرمانی
  • اجرای ۱۶ پروژه شاخص در مجتمع گردشگری صفه/ برای توسعه صنعت نشاط و تفریح تلاش می‌کنیم
  • آیت‌الله رمضانی: دشمنان می‌خواهند شریعت اسلام را تعطیل کنند
  • الگوی مکتب دانشگاهی انقلاب اسلامی را استخراج کردیم
  • کُرسی آینده‌پژوهی یونسکو به قزوین آمد
  • پیامبر منطقه محروم بشاگرد کیست؟! + فیلم